پارسا کوچولوپارسا کوچولو، تا این لحظه: 9 سال و 5 ماه و 27 روز سن داره
مامان سحرمامان سحر، تا این لحظه: 36 سال و 6 ماه و 16 روز سن داره
بابا محمدبابا محمد، تا این لحظه: 38 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره
پیوند عاشقانه ماپیوند عاشقانه ما، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 29 روز سن داره

نوگل مامان و بابا


 

 

سلام به همه دوستانی که از وبلاگ نی نی خوشگل من دیدن می کنند.

من این وبلاگ رو  برای نی نی نازم، همه زندگیم ، طراحی کردم تا تمام خاطرات مربوط به اون رو تا اونجا که می تونم ثبت کنم.

عزیز مامان یک روز این وبلاگ رو با عشق بهت تقدیم می کنم

 

 

 

برای سلامتی تمام نی نی هایی که توی راه هستند لطفاً صلوات بفرستید

به روز کردن فرهنگ لغت پارسایی

بله مامان جون امروز 29 آذر 95 می خوام فرهنگ لغت پارسایی رو به روزکنم پارسا : پاتا خاله : قاله مریم : منم بیا : بیلا ویدا : بیدا سحر : دله لقمه : نولوق شلغم: دلق بخور: ب خور (خیییلی کشیده) بخون : بیییی خون بریم : بییییلیم کتاب: ایتاب اتاق : ایتاق الاغ : ایلاغ کلاغ : کلاغ گربه : پیشی فیلم: دیل لامپ: دال تولد: تله شیرکاکائو: دیر قاقا آش : آت بوس: بوت دوست دارم : دوت جیش : دیت باغ : باغ سنگ  : دنگ قول : قل گل : قل حبه انگور : حبه کدو : تدو گوشت : گوت بستنی : ب کشک : تت کوفته قلقلی: قیلی قیلی بازی : بادی  حیاط: حدا بخاری و کبری...
29 آذر 1395

دیگه مامانت خانه دار شد

سلام گل پسر ، سلام قندعسل امروز29 آذر 95 هست ومن دقیقا از اول دی ماه 95 به طور رسمی به یک خانم خانه دار ترفیع رتبه پیدا خوهم کرد بله دیگه واقعا کارم رو گذاشتم کنار تا بیشتر پیشت باشم. الان ازتوی محیط کارم دارم اینا رو واست می نویسم / امروز روز آخرمه پیش به سوی مادرانه های بهتر ...
29 آذر 1395

آقا پارسا شیر خوردن دیگه بسه

سلام دردونه من از 20 شهریور شروع کردم تا به طور تدریجی شیرتو بگیرم، اول از صبح بهت شیر ندادم تاساعت 4 و 5 بعدازظهر به مدت یک هفته، بعد عصرها هم ندادم تا شب قبل از خواب اون هم تا یک هفته، دور سینه مو با مواد آرایشی سیاه کردم، می یومدی می گفتی نام نگاشون می کردی و می رفتی، اولین شبی که می خواستم بدون شیر بخوابونمت خیییییلی سختم شد از بس نق زدی و گفتی نام نام تا از حال رفتی، چقدر بعدش گریه کردم . توی روزخوب همکاری کردی بگذریم از اینکه کلی اسباب بازی جدیدو پارک بردن و . . . هم کمک بودن ولی اینا قسمت خوب ماجراست. شباخیییلی عادت داری واسه شیر خوردن بیدارشی، یه  شب   تصمیم گرفتم دیگه اونو هم حذف کنم رفتم خونه مامان جون اینا،...
17 مهر 1395

فرهنگ لغت پارسایی

فدات شم که هر کلمه ای نتونی بگی یه چیزای من درآوردی به جاش می گی پارسا = پاتاتا مریم= م نانا خاله =  قادودو. الو = الولو , الــــ امیرعلی= امانانا. امنعلی دیانا=نانا حمام= امّا آره= آله توتو = دودو مرغ= قدقدقد ماشین = ما  ،  هام هام شیر = دیـــــــــــی ،     نام نام  و نام مام خواب = قا خوب= ق و ببخشید = ب ب (فتحه) چشم =ت  ت  (فتحه) پی پی = بیــــی بیـی جیش= دیــی هستی = هتّـــــــــــی بیا =باو توپ =قبلا  پ.   حالا    تو کوفته قلقلی = قل قلی حلقه = حق له هواپیما = هبا نون= نو موز...
24 مرداد 1395

شیرین زبون مامان

پسری خوشگل مامان. بالاخره شروع کردی و داری یه حرفایی می زنی 1 ماه هست که تو اتاق خودت می خوابی شبها که بیدار میشی واسه شیر دام می زنی مامانم مامانم. جووووون مامان بایه لحن خاص می گی مامان یا بابا که دوس دارم بخورمت هرچیو نتونی بگی اولشو می گی بقیشو می گی دودو. مثلا به خاله می گی قادودو/ به پارسا می گی بادودو اینم واسه خودش یک نوع زبان پارسایی هست. دیشب نصف شب که بیدار شدی شیر بخوری 2 ساعت نخوابیدی و اقعا کلافه شده بودم از بی خوابی و چشم درد و گردن درد دلم می خواست گریه کنم. تا 2 ماه دیگه که از شیر گرفتمت راحت میشم  
16 مرداد 1395

من، با تو، مـــــــــــــــادر شدم

سلام عزیزترینم. این روزا دارم لحظه شماری می کنم تا زودتر وضعیت قرارداد بعدیم مشخص بشه تا برم به مدیرم بگم که دیگه نمیام سر کار. باورم نمیشه که این منم که برای سر کار نرفتن لحظه شماری کنه اما تا آدمها توی موقعیت قرار نگیرن نمی دونن چه تصمیمی خواهند گرفت. به نظرم چه کاری بهتراز مادری کردن تمام وقت برای تو برم سر کار که یه روز غبطه روزهایی روکه می تونستم کنارت سپری کنمو نکردم رو بخورم؟؟؟ که یه روز بهم بگی من آرزومه تو در رو برام بازکنی وقتی از مدرسه بر می گردم؟؟؟ که اوونجوری که دلم می خواد تربیتت نکنم؟؟؟ که . . . که . .. و هزار که دیگه؟؟؟؟ من سحر، درآستانه 29 سالگی مامان آقا پارسا تصمیم گرفتم  که مادرانه هایم ...
26 خرداد 1395

می خواهم بیشتر مادری کنم... به عبارتی بهتر مادری کنم.

سلام بهترین و پاک ترین فرشته خدا، عزیز مامان امروز 1 خرداد 93 هست 3روز دیگه 19ماهت هم به لطف خدا تموم میشه. خدا رو شکر به خاطر همه چیز به خاطر وجود نازنین تو پسرم  این روزاخیلی عاقل شدی و فهمت بالا رفته متوجه همه چیز میشی و لی خییییییلی بازیگوشی خییییلی خرابکاری. بعضی موقع ها واقعا از دستت عاصی میشم. دیروز بابا موهات رو با ماشین زد و وای خییلی تغییر کردی . ند دقه توی آینه به خودت نگاه می کردی و دست می کشیدی روی سرت. خواست بابا محمدت بود .م ی گه دوست دارم موهات پرپشت تر بشه/ حالا انشاله تا عروسی دخترعمه فاطمه که مرداد هست در میاد و خوشگل میشه. خیییلی تو حرف زدن تنبلی می کنی. با اینکه باهات حرف میزنمو  شعر می خونم نمی دونم چ...
1 خرداد 1395

عید امسال زیباتر است

عیدت مبارک تموم زندگی من، چه سال خوبی رو شروع کردیم امسال با یه وروجک یازیگوش که نفس مامان باباشه فدایتوگل پسر که توعید دیدنیها چقققققققققدر اذیت می کنی و البته اذیت میشی چون نظم زندگیت بهم ریخته. وای مگه ماشاله یه جا می شینی. همش داد و یداد میکنی و تمام ظرفهای میوه و آجیل رو از رو میز سر میدی پایینالبته با یه حرکت سریع و غافلگیرانه. بمیره مامان که روز دوم عید چونه و لبت خورد به بخاری و سوخت. فقط مردم از ناراحتی، حالا خیلی جاش شکر خدا بهتر شده حرفای جدیدی ازخودت می گی : هابولی هابولا. همش حرف ل رو استفاده می کنی و با یه حالتی می گی انگار که داری نکات مهمی روعنوان می کنی. دوس دارم فقط بخورمت. راستی 18 اسفند دندون نیش بالا طرف راست...
8 فروردين 1395

چند تا دندون؟

من که فک می کردم فقط یه دندونه که داره بیرون میاد ولی وای عزیز دلم بعد سه روز توی دهنت دیدم دوتای دیگه هم با اون قبلیه دارن میان بیرون. تازه شک کردم که شایدم 4 تا باشن! ! الهی بمیرم واسه همینه که یه هفته این قد حالت بد بود.   سمت چپ ، پایین کنار دندون شماره 1 بالاخره کناریش مشخص شد( 14 دی). همون سمت دندون آسیابی آخر یا یکی مونده به آخرم داره معلوم میشه  (16 دی) 18 ام هم آسیابی پایین سمت راست دهنت ،هم احساس می کنم داره میاد بیرون. مگه می ذاری درست توی دهنت و ببینم یه دندونهایی م گیری که انگار دستم لای در مونده باشه جیغ می کشم. فقط موقع خندیدن یا گریه کردنت می تونم توی دهنت رو دید زنم. فدات شم مامان وقتی خوابی یه دفعه ...
20 دی 1394