لحظه شماری برای اولین دیدارمادرانه
از وقتی فهمیدم توی دلمی دوس داشتم هر چه زودتر برم دکتر اما می گفتن تا قبل از 7 هفتگی هیچی مشخص نیست زنگ زدم مطب دکتر شرکا و اولین وقتی که داشت 93/2/2 بود اون موقع به حساب خودم 8 هفته و 2 روزم بود.
وای خیلی زمان دیر می گذشت. بابا که دیگه از بس حواسش به خورد و خوراکم بود کلافه م کرده بودی. فک کن توی اون فصل به و گلابی و انار با چند برابر قیمت می گرفت. انواع مغزها و آب پرتقال و . ..
کلی هم پرهیز غذایی داشتم چایی و قهوه و نسکافه وای لواشک و آش کارده ، کیوی ،غذاهای تند و زیادی ترش
خلاصه عین یه دکتر حواسش به من بود.
منم که همش توی اینترنت و کتابا دنبال تمام نکات بارداری می گشتم . عکسای تو رو توی اون هفته نگاه می کردم و . . . تا بلکه زودتر این روزا بگذره و بیام ببینمت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی